کرونا باعث تأملات بنیادین میشود / همبستگی نهادی؛ راه مقابله کرونا

به گزارش روابط عمومی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان، کمتر از یک ماه است که کشور درگیر بحران ناخوانده کرونا شده به طوری که در این مدت، نظم و ساختارهای اجتماعی جامعه را دچار اختلال کرده است. بحران کرونا دامنه وسیعی پیدا کرده و روز به روز بر شدت آن افزوده میشود. در همین رابطه گفتوگویی با مهدی ژیانپور، پژوهشگر اجتماعی و معاون پژوهشی جهاددانشگاهی اصفهان، داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
جامعه ما در شرایط بحران چه نوع کنش و واکنشهایی از خود به نمایش میگذارد و اصولاً در شرایطی بحرانی چه رویکردی در پیش میگیرد؟
به شکل تاریخی اولین بحرانهای بشری، عمدتاً ناشی از یک هجوم یا مواجهه زیستی با طبیعت بوده است و هر چه جلوتر میآییم، اشکال فرهنگیتر بحران پدیدار میشود. منظورم این است که علاوه بر طبیعت، دستکاریهای انسانی هم بحرانزا میشود. وقتی به داستان کرونا در ایران و در دنیا نگاه میکنیم، میبینیم این بحران یک پایه زیستی دارد، یعنی ویروسی در کار است که حمله کرده و بحران ایجاد میکند، اما گمانههایی درباره دخالت انسانی وجود دارد. شائبههایی در خصوص اینکه این ویروس در جریان یک پروژه تحقیقاتی، آزمایشگاهی ساخته شده و حالا به شکل تصادفی یا عمدی به جامعه انسانی منتقل شده است. همچنین نوع مواجهه با این بحران هم ابعاد انسانی و فرهنگی دارد. به عبارت دقیقتر مواجهه میتواند در تضعیف یا تشدید این بحران مؤثر باشد.
در داستان تاریخی مواجهه اجتماع انسانی با بحرانها حداقل سه مرحله را بر اساس تکامل جوامع مشاهده میکنیم. در مراحل ابتدایی حیات بشری و در فقدان اجتماعات همبسته تمهید انسانها خودیاری (Self help) است. این خودیاری که البته همیشه در دسترسترین راهحل ممکن است، امکانن دارد اتکا به خود، تجربه خود یا عقل خود باشد و یا اتکا به ماوراء بشر. یعنی گاهی فکر میکنیم در مواجهه با بحران باید عاقلانه رفتار کنیم و گاهی نیز غیر از تدبیر و تأمل، توکل کنیم. در یک وضعیت جامعوی (societal) وقتی از Community به سمت Society میرویم ـ یعنی از اجتماع به سمت جامعه ـ همبستگی اجتماعی به همبستگی نهادی تبدیل میشود. درست است که در مواقع بحران مردم باید به کمک آمده و یکدیگر را یاری کنند که همان همبستگی اجتماعی است، اما آنچه از یک جامعه انتظار میرود، این است که نهادهایی به عنوان متولی، مرکزیت را به عهده گرفته و یاریگریها از حالت انجمنی به نهادی تبدیل شوند. مثلاً در حال حاضر، نهاد بهداشت و درمان متولی مقابله با ویروس کرونا است که انتظار میرود نظم و یکپارچگی را ایجاد کند و در عین حال از مردم نیز کمک بگیرد. در جهانی که ما زندگی میکنیم، این انتظار وجود دارد که مقابله با بحران مبتنی بر همبستگی نهادی باشد و نهادها محور و مدار مواجهه به نمایندگی از مردم باشند.
مواجهه جامعه با ویروس کرونا را از زمانی که این بیماری در کشور شایع شد، چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که کمابیش همه میدانیم در همین روزها و در سراسر جهان اولین واکنش به این بحران خودیاری بوده است. مردم در مناطقی که احتمال قرنطینه شدن میدادند تلاش کردند که فرار کنند یا به فروشگاهها هجوم آوردند. این واکنش قابل فهم و طبیعی است. نگرانی از جایی شروع میشود که نهادهای متولی نتوانند این بینظمی مبتنی بر نفع فردی را در سایه آیندهنگری، نظم و پیشبینیپذیری مهار کنند. غبار و ابهام ناشی از آغاز یک بحران باید به سرعت فرونشانده شود؛ این کار نهادها است. در سایه این سه مشخصه میتوان از پتانسیلهای اجتماعی و مردمی هم استفاده کرد. اگر مردم احساس کنند که کسی نیست که به داد آنها برسد و نه تنها باید کلاهشان را سفت بگیرند تا باد نبرد، بلکه میتوانند کلاه دیگری را هم بردارند و از این آب گل آلود ماهی بگیرند، آن وقت کنترل بحران میسر نمیشود.
دلیلش را همان بیاعتمادی و ترسهای تاریخی و اجتماعی میدانید؟
به لحاظ اجتماعی، هنوز مسیر تکاملی از خودیاری به سمت همبستگی اجتماعی و سپس همبستگی نهادی را طی نکردهایم. چارچوبهای نهادی داریم، اما این نهادها خیلی ضعیفاند و بر اساس مدلهای تفکری ماقبل خودشان اداره میشوند. وقتی میگوییم نهاد، یکسری ویژگیها را از آن انتظار داریم، مثل پیشبینیپذیری، آیندهنگری و نظم. این مشخصهها با روحیاتی مثل جدیت و مسئولیتپذیری متناظرند. نهادهای واقعی با سه ویژگی که برشمردم کارگزارانی جدی و مسئول تربیت میکند. فقدان این روحیات در چارچوب نهادهای ما در شرایطی مثل بحران کرونا نمود بارزی پیدا میکند. مثال بسیار ملموس همین آمارهای وزارت بهداشت است. آمار ابتلا در اصفهان در سه روز متوالی ۱۴۷، ۴ و ۱۰۴ است. این آمار سینوسی که تقریباً هیچ ربطی به واقعیت ندارد، نتیجه همین نهادهای ضعیف است. وقتی تو هیچ روندی نمیبینی یک جای کار میلنگد.
ضعیف بودن روحیه فعالیت مجدانه و مسئولیتپذیری در جامعه ناشی از چیست؟ آیا ریشه تاریخی دارد؟
شخصاً معتقدم آنچه در کشور ما با عنوان ریشهیابی و ریشهشناسی بر آن تأکید میکنیم، بیشتر برای فرار از مسئولیتهای فعلیمان است. مثل اینکه من به این نتیجه برسم که این ضعف، نوعی منش ملی است و بعد با خود بگویم نمیتوان فکری برای آن کرد و همین است که هست. در هر صورت لازم نیست مسائل را ورق بزنیم و به عقب برگردیم. معتقدم راهحلها وجود دارد، نمیگویم قضیه خیلی روشن است و همه آن را میبینند، اما فکر میکنم خلأها تا اندازه زیادی مشهود است و میتوان برای جبران آن نسخههایی پیچید.
اگر بخواهید فارغ از نگاه تاریخی، خیلی ملموستر به مسئولیتناپذیری ایرانیان بپردازید، آیا دلیل خاصی برای این ضعف وجود دارد تا بتوانیم از آن عبور کنیم؟
همیشه به این فکر میکنم که چه باید بکنیم و راهحلها چیست. شاید در پرداختن به راهحلها بتوان علل و عوامل را نیز شناخت. قصه ما و کرونا به خوبی قصه هماکنون ما و روح زمانه ماست. از یک سو حاصل مدرنیت، توسعه صنعتی و ارتباطات است، چرا که اگر ماجرا دویست سیصد سال پیش اتفاق میافتاد، شاید در همان موطنش میماند و به ما هم منتقل نمیشد. از سوی دیگر حاصل زندگی استیجاری ما در این جهان مدرن است. وقتی در چنین جهانی زندگی میکنیم، اما منطقش را نفهمیدیم و استلزامات آن را رعایت نکردیم، آن وقت بیشتر از اینکه به ما سود برساند، ضرر خواهد داشت. البته که در این بلای جهانگیر همه متضرر شدهاند، اما چرا بدون مرز مشترک در رنکینگ ابتلا بالانشین هستیم، به خاطر این است که با تساهل، بازیگوشی و ماجراجویی وارد این جهان شدهایم. در مواجهه با جهان اول مرتباً جیبمان زده میشود، به دلیل اینکه وارد اتمسفرش شدهایم، اما مسلح هم نیستیم و نمیخواهیم استلزاماتش را قبول کنیم. این در سطح کلان و بنیادی ماجراست.
در سطح خرد و در کوتاهمدت راهحل، تحقق حداکثری قانون از طریق نظارت مجدانه است. در سراسر دنیا، اگر سیستمهای ارزیابی و نظارت مجدانه و حداکثری وجود نداشته باشد، افراد از انجام کارها طفره میروند. آنچه باعث میشود به عنوان کارمند یک اداره کارم را خوب انجام دهم، بروکراسی درست است، یعنی میدانم که ارباب رجوع از من شکایت میکند و به واسطه این شکایت، من مجازات میشوم. یکی از راهحلها این است که ساختارهای متناسب با دورانی که در آن زندگی میکنیم یا خودمان واردش شدهایم، محقق شود. این ساختارها بر پایه نظم و نظارت است. معضل فقدان جدیت و مسئولیتپذیری را تا اندازهای میتوان از طریق نظارت حل کرد. بسیاری از مکانیسمهای بروکراتیک در دنیا با تنبیه و تشویق است که موفق عمل میکنند.
این خلأهای قانونی و نظارتی در جامعه ما در کنار خلأ بیاخلاقی قرار دارد، یعنی دگردوستی رعایت نمیشود. قبل از اینکه چیزی را به ما ابلاغ و تحکم کنند، بر اساس باورهای اخلاقی خودمان کاری را انجام نمیدهیم.
سلسله مراتبی در حوزه ابعاد ذهنی فرهنگ داریم که باورها بنیادیترین مرتبه است. اصول و ارزشها بر اساس باورها و هنجارها بر پایه اصول و ارزشها ساخته میشود. این سلسله مراتب در سطوح اجتماعی و بین نسلی و در رابطه با پدیدههای اجتماعی عمل میکند. در مورد این ادعای شماکه چرا برخی از مفاهیم مثل دگردوستی در حال کمرنگشدن هستند، برای من به این پرسش مربوط است که آیا ربطی به سازوکارهای اجتماعی ما دارد؟ باید به آن فکر کرد، اما حتماً نقصهایی وجود دارد. مثلاً پدرم، معلمم و یا رسانهها مرتب به من میگویند که باید قانون را رعایت کنم، این فرایند اجتماعیشدن یا فرهنگپذیری است، یعنی باوری را از نسل قبل از خودم و یا از مراجعی که الگوی من هستند، میپذیرم و درونی میکنم، اما در جامعه متوجه میشوم کسی که قانون را رعایت نمیکند، منتفع میشود و هیچ ضرری نمیبیند، ولی من متضرر میشوم،. بنابراین میان آنچه درونی کردهام با آنچه نهادینه میبینم شکاف میافتد. اگر این دو با هم منافات داشته باشد، من به نفع یکی کنار میروم یا باید به سمت چیزی بروم که در جامعه در حال رخ دادن است یا اینکه از جامعه کنار بکشم. عمدتاً اولی رخ میدهد. آنچه به تقویت ابعاد ذهنی فرهنگ کمک میکند، این است که آنچه من به عنوان اخلاق عمومی درونی کردهام با آنچه در جامعه از سوی اکثریت در حال رخ دادن است، هماهنگ باشد. یعنی من این را به عنوان یک اصل بپذیرم که رعایت قانون امری اخلاقی است و از طرف دیگر، متوجه شوم که هر کس قانون را رعایت کند، پاداش میگیرد، آن وقت این دو بر هم منطبق شده و التزام به قانون تقویت میشود.
آیا کرونا تاکنون مناسبات اجتماعی را دستخوش تغییرات گسترده ساخته است یا اینکه در آینده باعث این تغییرات شود؟ با توجه به مهیب و هولانگیز بودن این ویروس، چه پیشبینی از این تغییرات دارید؟
متأسفانه مبتلا به اینفودمی (اپیدمی اخبار درست و نادرست) شدهایم. تفاوت کرونا با بیماریهایی از خانواده آنفولانزا این است که سرعت انتقال بالایی دارد. درگیری قریب ۱۶۰ کشور در دوره زمانی کوتاه به این نوکلئیک اسید ماجراجو پدیده کوچکی نیست. پدیده کرونا میتواند شبیه همه رویدادهای بنیادینی مثل مرگ، انقلاب و حتی عشق وقفههای بزرگی در زندگی روزمره ما ایجاد کند. در کنار هولناکیاش میتواند عامل تأملات بنیادین شود. اینکه بیماری همهگیر شده است میتواند امکان مقایسههای راهگشا ایجاد کند. به عنوان یک آرزو امیدوارم در جهان پس از کرونا در سایه این تأملات و تبعات قویتر شویم.
نظر شما :